چشم چرانی مردها

لینک وبلاگ اختصاصی کتاب «راه عباس شدن» (+)
دانلود با حجم کم (با فرمت amr)
----------------
دانلود با فرمت mp3
«بسا یک نگاه که حسرت و غصهی طولانی در پی خواهد داشت». (۳)
زمان |
مكان |
ساعت |
شب اول محرم تا 12 محرم |
سه راه حافظيه ـ بعد از آبرساني ـ جنب روغن موتور ترنادو منزل مرحوم سبز علي |
14:30 |
سيزدهم محرم تا 16 محرم |
كرج ـ جهانشهر ـ ميدان مدني ـ پشت بيمارستان مدني ـ كوچه اركيده مركزي ـ پلاك 9 ـ منزل خانم كمالزاده |
15 |
17 محرم تا 20 |
سه راه حافظيه ـ بعد از تأمين اجتماعي ـ كوچه سعادتي ـ بن بست دست چپ ـ پلاك 448 ـ منزل خانم صادقي |
15 |
21 محرم تا 29 |
خيابان بيستم شرقي قديم ـ بن بست كلانتري ـ پلاك 129 ـ منزل خانم زنديه |
15 |
1 صفر تا 3 صفر |
كانال غربي ـ خيابان قريشي ـ خيابان خيام ـ كوچه شهيد مطهري ـ بن بست دوم سمت راست ـ پلاك 18 ـ منزل خانم اميني |
14:30 |
1 صفر تا 3 صفر |
فرديس ـ خيابان بيستم شرقي قديم ـ كوچه كزازي ـ پلاك 194 منزل خانم رسولي |
15:45 |
4 صفر تا 6 صفر |
فرديس ـ فلكه سوم ـ 11 شرقي قديم ـ بعد از پيچ ـ بن بست پرهام ـ درب روبه رو ـ پلاك 10567 ـ منزل خانم عسگري |
15:45 |
4 صفر تا 6 صفر |
فرديس ـ كانال غربي ـ بلوار امام خميني ـ باشگاه پوريا ولي ـ خيام غربي ـ بن بست اول سمت راست ـ پلاك 11476 ـ منزل خانم كسبي |
14:30 |
8 صفر |
خيابان بيستم شرقي قديم ( 46 جديد ) بن بست مهدي ـ پلاك 170 منزل خانم افضلي |
15:30 |
9 صفر تا 13 صفر |
فرديس ـ خيابان 27 غربي جديد ـ بعد از فضاي سبز ـ بهار 2 ـ پلاك 54 ـ منزل خانم اكبري |
15:30 |
15 صفر تا 19 ، شب اربعين |
زينبيه ـ حصارك بالا |
15:30 |
روز اربعين تا آخر صفر |
جاده ملارد ـ پايين تر از كانال ـ خيابان كيوان ـ كوچه شهيد نراقي ـ پلاك 36 ـ منزل خانم زنديه |
15:30 |
مراسم عزاداری شب اول محرم 1390
هیأت میثاق با شهدا بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام
با مداحی برادر میثم مطیعی و برادر امیر عباسی
روضه | شب اول محرم . میثم مطیعی
زمینه | انبوه نامه ها جز ادعا نبود . میثم مطیعی
واحد | رسید از ره کاروان صحرا به صحرا . میثم مطیعی
واحد | دل با حسین است و دلبر حسین است . میثم مطیعی
منزلگاه اول : کوفه و کوفیان
ما كوفیان را بی وفا می دانیم ، مظهر بی وفایی ، و این حق است؛ اما آیا نباید پرسید كه از كوفه گذشته ، چرا ازمكه و مدینه و
بصره و دمشق نیز دستی به یاری حق از آستین بیرون نیامد جز آن هفتادو چند تن كه شنیده اید و شنیده ایم ؟ اگر نیك
بیندیشیم ، شاید انصاف این باشد كه بگوییم باز هم كوفیان ! كه در آن سرزمین اموات ، جز از كوفه جنبشی برنخاست ؛ بازهم
كوفیان ! فصل انجماد رسیده و قلب ها نیز یخ زده بود.....
حیات قلب در گریه است و آن « قتیل العبرات » كشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مرده قلب هایمان دعوت كنیم و برف ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.....
و بالاخره كوفه ـ چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام ، و چه بار سنگینی از رنج با خود می آورد ! باری به سنگینی همه رنج هایی
كه علی (علیه السلام) ازكوفیان كشید ... بگذار رنج های زهرا و حسن وحسین را نیز بر آن بیفزاییم ؛ باری به سنگینی همه
رنجی كه دراین آیه مباركه نهفته است : لقد خلقنا الانسان فی كبد . آه چه رنجی !
قیام مسلم در كوفه در روزهشتم ذی الحجه بود ، كه آن را «یوم الترویه» گویند ، و شهادتش در روز عرفه ، چهارشنبه نهم ذی
الحجه ... امام اكنون در راه كوفه است و دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل ( عبدالله و محمد ) نیز با او همراهند. آه ! نزدیك بود
كه فراموش كنم ؛ اگر روایت « اعثم كوفی » درست باشد ، اكنون دختر سیزده ساله مسلم نیز در راحله عشق همسفر دختران
امام حسین علیه السلام است....
حکایت قافله عشق ادامه دارد.....
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
پاسخ:
آمر به معروف و نهى کننده از منکر باید عالم به معروف و منکر باشد، و همچنین بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مىشود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مىشود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالى و اهمیت معروفى را که به آن امر مىنماید یا منکرى که از آن نهى مىکند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نیست. (استفتائات مقام معظم رهبری)
اگر معروف یا منکر از امورى باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد مىدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمىشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)
اگر بدعتى در اسلام واقع شود مثل منکراتى که دولتها اجرا مىکنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علماى اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علماى اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علماى اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوى که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمىکند. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)
اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن مىشود که منکرى معروف شود یا معروفى منکر شود واجب است خصوصاً بر علماى اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جایز نیست سکوت. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)
پرسش ۲:
مراحل مختلف امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
رساله ی عملیه ی آیت الله سیستانی
مسأله ۱۴٫ أمر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است:
۱ـ اظهار انزجار درونی و ناراحتی قلبی از ترک معروف یا انجام منکر مانند اخم کردن یا رو گرداندن از شخص گناهکار یا سخن نگفتن با وی یا ترک مراوده و معاشرت با او.
۲ـ با زبان و گفتار به صورت وعظ و ارشاد و بیان ثواب معروف و عذاب منکر یا به صورت تهدید و ترساندن به گونهای که دروغ محسوب نگردد هر چند با استفاده از کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد.
۳ـ اقدامات عملی از قبیل کتک زدن، در مضیقه و تنگنا قرار دادن، حبس نمودن و مانند آن، لکن نباید به حدّی برسد که سبب شکستن یا نقص عضو یا مجروح شدن بدن و مانند آن شود و به تعبیر دیگر اقدامات عملی نباید به گونهای باشد که موجب دیه یا قصاص گردد.
اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبری
با توجه به اینکه در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامى مىتوان مراتب دیگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نیروهاى امنیتى داخلى (پلیس) و قوه قضائیه واگذار کرد، بهخصوص در مواردى که براى جلوگیرى از ارتکاب معصیت چارهاى جز اعمال قدرت از طریق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مىدهد یا تعزیر و حبس او و مانند آن نیست، در چنین زمانى با حاکمیت و اقتدار چنین حکومت اسلامى، واجب است مکلفین در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسئولین ذیربط در نیروى انتظامى و قوه قضائیه ارجاع دهند و این منافاتى با فتاواى امام راحل (قدّسسرّه) در این رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامى نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.
رساله عملیه ی امام خمینی ره:
براى امر به معروف و نهى از منکر مراتبى است، و جایز نیست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین، به مراتب دیگر عمل شود.
مسأله ۲۸۰۵- مرتبه اول آن که با شخص معصیت کار طورى عمل شود که بفهمد براى ارتکاب او به معصیت، این نحو عمل با او شده است، مثل این که از او رو برگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات کند، یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض کند به نحوى که معلوم شود این امور براى آن است که او ترک معصیت کند.
مسأله ۲۸۰۶- اگر در این مرتبه درجاتى باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اکتفا کند، مثلًا اگر احتمال مىدهد که با ترک تکلم با او، مقصود حاصل مىشود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، خصوصاً اگر طرف شخصى است که این نحو عمل موجب هتک او مىشود.
مسأله ۲۸۰۷- اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصیت کار موجب تخفیف معصیت مىشود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف مىشود، واجب است اگر چه بداند موجب ترک بکلّى نمىشود، و این امر در صورتى است که با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیرى کند.
مسأله ۲۸۰۸- اگر علماى اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها مىشود، واجب است اعراض کنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.
مسأله ۲۸۰۹- اگر مراوده و معاشرت علماى اعلام با ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است- زیرا ممکن است معاشرت موجب سستى عقاید مردم شود، و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود- یا تخفیف ظلم، پس هر کدام اهم است، به آن عمل کنند.
مسأله ۲۸۱۰- اگر معاشرت و مراوده علماى اعلام با ظلمه، خالى از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نباید معاشرت کنند، زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.
مسأله ۲۸۱۱- اگر ارتباط علماى اعلام با ظلمه، موجب تقویت آنها شود یا موجب تبرئه آنها پیش افراد بىاطلاع شود، یا موجب جرأت آنها گردد، یا موجب هتک مقام علم شود، واجب است ترک آن.
مسأله ۲۸۱۲- کسانى که ترویج مقاصد ظلمه را مىکنند و کمک به جشنها و معاصى و ظلم آنها مىکنند از قبیل بعض تجار و کسبه، لازم است بر مسلمانان که آنها را نهى کنند، و اگر تأثیر نکرد، از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.
مسأله ۲۸۱۳- مرتبه دوم از امر به معروف و نهى از منکر، امر و نهى به زبان است، پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته، واجب است اهل معصیت را نهى کنند، و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.
مسأله ۲۸۱۴- اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصیحت، معصیت کار ترک مىکند معصیت را، لازم است اکتفا به آن، و نباید از آن تجاوز کند.
مسأله ۲۸۱۵- اگر مىداند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهى الزامى کند، و اگر تأثیر نمىکند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
مسأله ۲۸۱۶- جایز نیست براى جلوگیرى از معصیت، ارتکاب معصیت مثل فحش و دروغ و اهانت، مگر آن که معصیت، از چیزهایى باشد که مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضى نباشد به آن به هیچ وجه، مثل قتل نفس محترمه، در این صورت باید جلوگیرى کند به هر نحو ممکن است.
مسأله ۲۸۱۷- اگر عاصى ترک معصیت نمىکند مگر به جمع ما بین مرتبه اولى و ثانیه از انکار، واجب است جمع به این که هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهى کند لفظاً.
مسأله ۲۸۱۸- مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمىکند یا واجب را به جا نمىآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
مسأله ۲۸۱۹- اگر ممکن شود جلوگیرى از معصیت به این که بین شخص و معصیت حایل شود و با این نحو مانع از معصیت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چیزهاى دیگر باشد.
مسأله ۲۸۲۰- اگر جلوگیرى از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتى که به آن معصیت مىکند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.
مسأله ۲۸۲۱- جایز نیست اموال محترمه معصیت کار را تلف کند مگر آن که لازمه جلوگیرى از معصیت باشد، در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً، و در غیر این صورت، ضامن و معصیت کار است.
مسأله ۲۸۲۲- اگر جلوگیرى از معصیت توقف داشته باشد بر حبس نمودن معصیت کار، در محلى یا منع نمودن از آن که به محلى وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.
مسأله ۲۸۲۳- اگر توقف داشته باشد جلوگیرى از معصیت، بر کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت کار، و در مضیقه قرار دادن او جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیادهروى نشود، و بهتر آن است که در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.
مسأله ۲۸۲۴- اگر جلوگیرى از منکرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جایز نیست مگر به اذن مجتهد جامع الشرایط با حصول شرایط آن.
مسأله ۲۸۲۵- اگر منکر از امورى است که شارع اقدس به آن اهتمام مىدهد و راضى نیست به وقوع آن به هیچ وجه، جایز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد، مثلًا اگر کسى خواست یک شخص را که جایز القتل نیست بکشد باید از او جلوگیرى کرد، و اگر ممکن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جایز است بلکه واجب است، و لازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید. لکن باید مراعات شود که در صورت امکان جلوگیرى به نحو دیگرى که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند، و اگر از حد لازم تجاوز کند معصیت کار و احکام متعدّى بر او جارى خواهد شد.
پرسش ۳:
چرا در کشورهای غیر اسلامی که معمولاً افراد بی حجاب هستند فساد کمتر از کشورهای اسلامی است؟
پاسخ اجمالی:
سؤال شما از دو منظر قابل بررسی است، اول: وجو د فساد در کشورهای اسلامی و
اثبات این موضوع که وجود فساد در کشورهای اسلامی ناشی از عدم انجام دستورات
اسلامی است. دوم : اثبات بیشتر بودن فساد در کشورهای اسلامی نسبت به
کشورهای غیر اسلامی، موضوعی که قطعاً مورد تشکیک است و با نگاهی به آمار می
توان آن را انکار کرد.
پاسخ تفصیلی:
ادیان راستین الهی به خصوص دین اسلام، دارای پیام های اخلاقی و احکام
فراوانی است که رویکرد آن ایجاد فضای سالم اجتماعی برای افراد اجتماع است.
یکی از بزرگترین دستاورد ادیان آسمانی جلوگیری از فساد فرد و اجتماع است.
دستورات اخلاقی مانند احترام به بزرگتر، عمل به وعده، محبت و مدارا با
مردم، تشویق به ازدواج و احکام قانونی و شرعی مانند حرمت لواط، حرمت زنا،
وجوب حجاب، و در مسائل اقتصادی مانند حرمت ربا، و دیگر احکام شرعی همه
زمینه ساز یک فضای سالم اجتماعی است.
سوال شما از دو جهت قابل بررسی است:
اول- وجو د فساد در کشورهای اسلامی: در دنیای امروز که بسیاری از مرزها گشوده شده و دسترسی به امور شهوانی و جنسی بسیار آسان شده است، تمام کشورها از جمله کشورهای اسلامی از پدیده فساد رنج می برند. کشورهای اسلامی به علت ماهیت ضد فسادی که دارند بیشتر از دیگر کشورها مورد هجمه قرار گرفته اند. بله! این امور باعث نمی شود که یک کشور اسلامی از نظر فساد(فسادهای جنسی) وضعیت نامطلوبی داشته باشد. اما مطلبی که باید به خوبی دقت شود آن است که اولاً کشورهای اسلامی از جهت عمل به دستورات اسلام بسیار با هم متفاوت اند، به طوری که برخی از کشورهای اسلامی در پایین ترین حد، به دستورات اسلامی عمل می کنند. ثانیاً باید بین کشورهای اسلامی و اسلام فرق گذاشت، اگر به دستورات اسلام به خوبی عمل شود اثر خود را خواهد گذاشت اما متأسفانه امروز اکثر و اغلب کشورهای اسلامی فقط نامی از اسلام را با خود به یدک می کشند و بیشتر احکام اسلام در آنها اجرا نمی شود،از طرفی کشورهایی که قصد پیاده کردن احکام اسلام را دارند، مشکلات فراوانی در جهت اجرای احکام دارند که یکی از بزرگ ترین آنها سیطره فرهنگ غرب در تمام شؤون فرهنگی، سیاسی،اقتصادی و.. کشورهای جهان و از جمله کشورهای اسلامی است.
پس وجود فساد در کشورهای اسلامی به علت عمل به دستورات اسلام نیست! بلکه عمل ما مسلمانان است که نمی تواند از فساد جلوگیری کند. امروز تقریباً در همه کشورهای اسلامی چیزی به عنوان قانون حجاب وجود ندارد و اگر هم کسانی رعایت می کنند به علت علاقه شخصی است. [۱]
دوم- بیشتر بودن فساد در کشورهای اسلامی:
بعد از این که دانستیم نباید فساد کشورهای اسلامی را منسوب به اسلام کرد، به راحتی می توان در اینکه «فساد کشورهای اسلامی بیشتر از کشورهای غربی است»، تشکیک کرد. اگر چه کشورهای اسلامی ظاهری از اسلام دارند ولی همین ظاهر تا حد زیادی توانسته است آنان را از فساد های جهانی حفظ کند. همین دینداری ظاهری در کشورهای غربی که عموماً رعایت نمی شود اثرات مخربی بر جا گذاشته است، لذا توجه شما را به برخی از آمار فساد در کشورهای غربی جلب می کنیم:
۱٫ افزایش نرخ طلاق در کشورهای اروپایی که موجب فسادهای فراوانی در سطح جامعه می شود.
به گفته برخی آمارها از هر دو ازدواج در اتحادیه اروپا یکی به طلاق منجر می شود. در این اتحادیه در سال ۲۰۰۴ تقریباً چهار میلیون و هشتصد هزار نوزاد متولد شدند که حدود دو سوم آنان خارج از چهار چوب ازدواج بوده است. [۲]
۲٫ در فرانسه هر دو ساعت به یک زن تجاوز می شود این در حالی است که بعضی از سازمان ها از جمله انجمن مقابله با تجاوز به زنان در فرانسه معتقد است هنوز وحشت اعلام شکایت علیه تجاوز به عنف در فرانسه از سوی زنان از بین نرفته است و تنها پنجاه درصد قربانیان نزد پلیس شکایت می کنند. [۳]
۳٫ بنابر تحقیقاتی که وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرده است عمل و تجارت فساد و فحشا به کار و تجارتی پر سود در آمریکا تبدیل شده است که به طوری که درآمد و سرمایه آن به ۸ میلیارد دلار می رسد. اکنون حدود ۹۰۰ سینما در آمریکا مخصوص اکران و پخش فیلم های مستهجن است. [۴] بر طبق آمار مرکز مطالعات زنان و فمنیسم آمریکا، ۵۰ درصد از زنان شاغل و ۱۵ در صد از مردان شاغل در محیط کار خود مورد آزار و اذیت یا سوء استفاده جنسی قرار می گیرند. [۵]
۴٫ قانونی کردن ازدواج هم جنس گرایان در کشورهای غربی از جمله بلژیک، هلند، اسپانیا و .. یکی دیگر از نشانه های بارز فساد است که حتی در کشورهای ذکر شده با مخالفت هایی روبرو شده است. [۶]
۵٫ بنا بر برخی از آمار، مشکلات و صدمات ناشی از مصرف مشروبات الکلی سالانه موجب مرگ حدود ۶۰۰ هزار تن از مردم اروپا می شود. [۷]
این آمار و آمار دیگری که توسط مراکز رسمی کشورهای غربی ارائه شده است نمونه کوچکی است از آن چه که در غرب اتفاق می افتد.
وجود همین مشکلات است که در چند سال اخیر جوانان کشورهای پیشرفته و غربی به خصوص دختران را به طرف حجاب سوق داده است. تازه ترین آمار حاکی است علاقه دختران در این کشورها به پوشیدن لباس هایی است که حجاب بیشتری دارد. به عنوان نمونه به دو مورد از آن اشاره می شود:
۱٫پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی IG که یک گروه تحلیل آماری در مرکز نیویورک است اعلام کرده است: نسل جدید دختران نیویورکی بر خلاف نسل های گذشته علاقه چندانی به خود نمایی و پوشیدن لباس های بدن نما ندارند. محققان این گروه می گویند: دلیل این رویکرد جدید دختران، تمایل آنها به داشتن کنترل خویش و راحت بودن از آزار دیگران است. [۸]
۲٫ به گزارش خبرگزاری فارس نتایج یک بررسی جدید در ترکیه نشان می دهد در چهار سال اخیر، تعداد بانوان با حجاب در این کشور، چهار برابر افزایش پیدا کرده است. [۹]
البته بیان این مطالب بدان معنا نیست که کشور های اسلامی در حد مقبولی قرار دارند بلکه تا رسیدن به حد مقبول و شایسته راه طولانی وجود دارد.
در پایان تذکر این نکته ضروری است که آنچه در نکته دوم گفته شد مواردی از فساد است که هم ما و هم غربی ها آن را فساد به حساب می آوریم و گرنه موارد بسیاری وجود دارد که از دیدگاه آنان فساد نیست و ما آن را فساد به حساب می آوریم. حال اگر اینها را در یک مقایسه لحاظ کنیم شاید در صدد وجود و افزایش فساد در کشورهای غربی قابل مقایسه با کشورهای اسلامی نباشد.
نمایه های مربوط:
سؤال ۱۱۷۴ (سایت: ۱۱۷۷) (قانون حجاب و دلایل اجبار در اجرای آن).
سؤال ۴۲۶۵ (سایت: ۴۷۳۶) (حجاب و ازدواج جوانان در کشورهای مسلمان).
سؤال ۴۳۱ (سایت: ۴۵۹) (حجاب در اسلام).
سؤال ۸۲۵ (سایت: ۸۸۴) (فلسفه حجاب زنان).
[۱] در جمهوری اسلامی ایران حجاب به عنوان یک هنجار اجتماعی که باید
رعایت شود پذیرفته شده است، اگر چه؛ شاید بتوان گفت تا اجرای کامل حجاب و
عفاف و حیاء در جامعه، راه طولانی باقی است.
[۲] اسماعیلی سادیانی، مهدی، از نگاه آمار،ص ۱۲۹،انتشارات شکوری،قم،۱۳۸۷٫
[۳] همان، ص ۱۶۶٫
[۴] همان، ص ۲۰۷٫
[۵] همان، ص ۲۰۹٫
[۶] همان، ص ۲۱۹٫
[۷] همان، ص ۲۲۳٫
[۸] همان، ص ۹۱٫
[۹] همان، ص ۹۳٫
www.islamquest.net
برخی از اهل سنت میگویند: «ولایت» به معنای دوستی است و اگر منظور حضرت خلافت بود، از واژه خلیفه استفاده مینمود. اگر معنا سرپرست باشد، «علی ولیّ الله» یعنی علی سرپرست خداست.
الحمدلله کثرت احادیث و اخبار رسیده در منابع معتبر مسلمانان اهل سنّت آن قدر متواتر است که هیچ جای شک، شبهه و سؤالی در خصوص اصل واقعه و آن چه بیان شده و بر آن بیعت گرفته شده، باقی نگذاشته است، و اکنون برخی میگویند: معنای «ولایت» دوستی است! این کاش به همین معنایی که قبول دارند، مؤمن شده و عمل میکردند. هر چند که به «خلافت» حضرت با همین واژه نیز در این خطبه تصریح شده، نخواستند بخوانند. «علی ولی الله» نیز یعنی «علی از جانب خدا ولیّ است. چنان چه معنای «خلیفة الله»، خلیفه شدن بر خدا نیست.———————————————————————————————————————————-
چندی پیش، زمانی که شبکهی فارسیوان با سریالهایش نُقل اغلب محفلهای خانوادگی شده بود، مسئولان داخلی این زنگ خطر را شنیدند و خط قرمزهایی را که توسط این سریالها شکسته میشد، دیدند. در همان زمان هم تمهیدات زیاد و متفاوتی برای مقابله با این شبکه و سریالهای پرطرفدارش به کار بسته شد؛ از پخش سریالهای جذاب و سرگرم کننده داخلی در زمان پخش این سریالها، تا قطع ماهواره و پارازیت و ساخت برنامههای نقد و تحلیل با موضوع تأثیر مخرب این سریالها بر خانواده.. اما همهی اینها تنها زمان کمی محور توجه بود.
شبکه فارسیوان پس از قطع موقتش دوباره از سر گرفته شد؛ با سریالهای جدیدتر و دوبلههای حرفهایتر. اما طرفداران قدیمیاش را دیگر از دست داده بود و فهمیدن این موضوع احتیاج به پژوهش سنگین میدانی و اجتماعی نداشت. مردم ما معمولا در شرایط برابر مایل به دیدن شبکههای ملی خودمان هستند. اگر کمی به اطرافیان و خانوادههای آشنا دقت میکردیم، در مییافتیم که چقدر تمهیدات داخلی جهت آگاه سازی جامعه موثر واقع شده است. اما بعد از فارسیوان، شبکههای جدیدتری همچون جمکلاسیک و پیامسی کار خود را شروع کردند. باز هم با پخش سریالهای شبانه، ساخت کشورهایی همچون ترکیه، کره و مکزیک که از نظر فرهنگی به جامعهی ما نزدیکترند و البته به سرعت مخاطبان خودشان را پیدا کردند. البته آسیبشناسی و کشف علل جذب مردم ما به این شبکههای فارسی زبان بنا نگارش این مطلب نبوده است.
مخاطب این شبکهها چه کسانی هستند؟
زنان خانهدار بیشترین مخاطبان شبکههای ماهوارهای هستند. طبیعی است. زنان خانهدار زمان بیشتری را در خانه میگذرانند، بنابراین وقت بیشتری را برای استفاده از تلویزیون و ماهواره دارند. همچنین زنان به واسطه ویژگیهای روانشناختیشان، علاقه بیشتری به داستان، موضوعات عاشقانه، رنگ و نور و … دارند. مسائلی که در این سریالها موضوعیت دارد. همچنین سازندگان این شبکهها به ظرفیت نهفته و قابل اعتنای زنان پی بردهاند. و بهترین ورودی و مناسبترین راه برای تغییر سبک زندگی ایرانی را، زنان و دختران یک خانواده دانستند. «یکی از کارکردهای رسانههای جمعی به ویژه ماهواره، مفهومسازی و به تبع آن، شکل دادن به هنجارهای مناسب با آن مفهوم است. بر این اساس، ارائه تصویرهای مستهجن و مبتذل و خلاف عفت عمومی از طریق ماهواره و نمایش آنها، یکی از عوامل گسترش بی بند و باری و به فحشا کشاندن جوانان از نوع جرائم جنسی است.»
سبک زندگی جدید
در جامعهی ما سبک زندگی نسبتا هماهنگ است. سبک زندگی نشأت گرفته از تعالیم اسلامی و متأثر از فضای انقلاب و جنگ. سبک زندگی که در آن حریم و حیا به نهایت رعایت میشود و این مسأله به گواهی تاریخ حتی پیش از ورود اسلام هم در زندگی مردم ما نمود داشته است. بنابراین تمشای سریالهایی که سبکی جدید، عجیب و نامأنوس از زندگی را به نمایش میگذارد، در ابتدا با موضعگیری همراه است. اما این جریان آنقدر نرم و آرام به فضای خانوادگی ما وارد شده که حتی خود افراد هم متوجه ورود آن نشدهاند.
تجملات!
سبک زندگی جدید، تجمل را تبلیغ میکند، چنان که تمامی سریالهایی که از شبکهی جمکلاسیک پخش میشود، همگی حول داستان زندگی افرادی میچرخد که از نظر وضعیت مالی و تجمل در صدر جامعهی خودشان هستند. خانههای بزرگ و ویلایی با وسایلی لوکس و تجملی. دغدغه خرید لباسهایی از کشورهای فرانسه و آمریکا. ماشینهای گران قیمت. به طوری که در این شبکه، حتی یک فیلم هم پیدا نمیکنید که داستان زندگی یک خانواده معمولی را روایت کند.
موضوعات عاشقانه
موضوع اغلب این سریالها و به جرات میتوان گفت تمامی آنها، عشق است. عشق و دوست داشتن و دوست داشتهشدن. مسئلهای که ذاتی وجود انسان است و در زنان نسبت به مردان شدت بیشتری دارد و بیشتر مرکز توجه است. اما این داستان به شکل جدید، بیپروا، ممنوعه، هنجارشکن در سریالهای شبکههای ماهوارهای به نمایش در میآید.
عشق مثلثی
عشق مطرح شده در این سریالها اغلب در
قالب عشق مثلثی به نمایش درمیآید (سریالهای میوه ممنوعه، ایزل، عمر گل
لاله، ویکتوریا) تعریف این سریالها از عشق، نامأنوس و خارج از شرع و عرف
است.، تعریفی مغایر با تعاریف جامعهی ما.
وقاحت اما به جایی رسیده است
که در موج جدید این سریالها، عشقها و روابط معمولا میان افراد نامحرم در
خانواده رخ میدهد، عشق و رابطهی دخترِ جوان با شوهر خواهرش، عشق و
رابطه نامشروع زن میانسال با برادرشوهرش در سریال عمر گل لاله. عشق زنِ
جوان به پسر برادرشوهرش در عشق ممنوعه! عشق دو دوست صمیمی به یک زن در ایزل
و …
طبیعی است که در جامعهی باحیا و حریممدار ما به این مسائل در
ابتدا با دید قبیح و زشت، نگاه شود؛ اما تلاشی که در جهت عادیسازی این
مسائل صورت میگیرد بالاخره و پس از چندی موثر واقع خواهد شد. «تکرار» یکی
از این تمهیدات است که باعث عادی سازی میشود. استفاده از هنر برای پوشش
این مسئله، شنیدن موسیقیهای نرم و عاشقانه و گوشنواز هنگام مطرح شدن این
به اصطلاح عشقها، به شکل غیرمستقیمی دارد به ما میگوید که گارد نگیرید،
عشق در هر شکلی لطیف و زیباست و به حق!!
خشونت و خودکشی
خشونت و خودکشی، مسائلی است که در این سریالها به شکل گستردهای دیده میشود، به طوری که پایان دو سریال که پخش همزمانی داشتند، شخصیت اصلی دست به خودکشی میزند. کشتن و استفاده از اسلحه به وفور دیده میشود.
تبلیغ خانواده مدرن
در تمامی این سریالها، تعریف جدیدی از ازدواج و خانواده ارائه میشود، تعریفی کاملا غربی. در جامعهی ما تا عقد شرعی میان دو نفر اتفاق نیفتد، آن دو همسر محسوب نشده و به آنها خانواده نمیگویند. زندگی قبل از ازدواج زوجین بدون عقد شرعی تنها در کشورهای غربی مقبولیت عرفی دارد. در این سریالها به کرات شاهد اینگونه روابط هستیم. به طوری که در سریال عشق و جزا، پس از به دنیا آمدن ۲ بچه، تازه شخصیت اصلی داستان موفق به ازدواج قانونی میشود در واقع این سریالها به دنبال مشروعیت بخشیدن به روابط خارج از خانواده هستند.
دغدغههای سخیف
در اغلب این سریالها زنانی به تصویر کشیده میشوند با دغدغههای مادی، جنسی، تجملاتی و در یک کلام دغدغههایی سخیف. زنانی که تمام زندگیشان به «چه بپوشم»، «چگونه بیشتر به چشم بیایم» و «حسادت» محدود شده است. گویا که تنها هدف از خلقت زن و تنها رسالت زنان همین مسائل است. اینگونه، زن در شأنی دور از انسانیت به تصویر کشیده میشود.
مدهای ناهنجار
نوع و مدل لباسها و پوشش زنان در این سریالها که دیگر جای خود دارد. لباسهایی که به هیچ عنوان با فرهنگ و دین ما همخوانی ندارد و متأسفانه کم کم به الگویی برای زنان و دختران جوان تبدیل شده است. حتی گاه با بهداشت و سلامت هم در تضاد است. پوشیدن کفشهای مجلسی و پاشنهدار در خانه نمونهی بارزی است که در این سریالها به تصویر کشیده میشود.
«از طرف دیگر زنان و دختران جوان، با دیدن فیلمها و سریالهای پخش شده از شبکههای ماهوارهای و به خصوص شبکههای فارسی زبان و با حس همذاتپنداری با بازیگران و هنرپیشگان این فیلمها، به تقلید از نوع پوشش و آرایش آنان، سعی در هرچه شبیهتر کردن خود با این افراد دارند.»
«پوششها و مدهای ناهنجاری که این دسته
از افراد در جامعه و در انظار عمومی به کار میبرند، در دراز مدت سبب از
بین رفتن کرامت و شرافت در میان افراد جامعه و برچیده شدن پردههای حیا در
میان دختران و پسران میشود.»
«اغلب سریالهای به ظاهر خانوادگی این
شبکهها حاوی داستانهایی از عشقها و روابط نامتعارفی است که بیننده را
بعد از مدتی به طور غیر ارادی و ناخودآگاه وادار به همسانسازی با زندگی
واقعی و شخصیاش میکند. امری که در جامعهای مثل کشور ما بسیار ناپسند و
خلاف عرف و اخلاق عمومی است. موضوعی که اگر گسترش بیشتری بیابد در سالیان
نه چندان دور باعث بروز بیگانگی فرهنگی و شکاف فرهنگی در کشور خواهد شد.»
چنانچه چندی پیش خبرگزاریهای محلی ترکیه، به افزایش میزان طلاقها در ترکیه تحت تأثیر سریالهای تلوزیونی این کشور پرداختند.
1. شکوه از ابابکر و غضب خلافت آگاه باشید!
به خدا سوگند! ابابکر جامه ی خلافت را بر تن کرد، درحالی که میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او میدانست که سیل علوم از دامن کهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنارگیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان را و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد!. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم درحالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!. _
این خطبه معروف به شقشقیه است و مشتمل بر شکایت در امر خلافت و سپس ترجیح دادن شکیبایی در برابر آن و آن گاه بیعت مردم با او می باشد. این خطبه از مهم ترین خطبه های نهج البلاغه است و چون مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بی پرده شرح می دهد برای گروهی جنجال برانگیز شده است. نکته هایی در این خطبه وجود دارد که در هیچ یک از خطبه های نهج البلاغه نیست و در عین کوتاهی، یک دوره تاریخ اسلام مربوط به عصر خلفای نخستین در آن خلاصه شده است.
نکته ها:
1_ چرا امام (ع) صبر را ترجیح داد؟!
تاریخ به خوبی گواهی می دهد که منافقان و دشمنان اسلام برای رحلت پیامبر (ص) دقیقه شماری می کردند و بسیاری از آنها معتقد بودند با رحلت آن حضرت یکپارچگی مسلمانان از میان می رود و شرایط برای یک حکومت ضد انقلابی فراهم می آید و قادر خواهند بود اسلام نوپا را درهم بشکنند، در چنین شرایطی اگر علی (ع) برای گرفتن حق خویش یا به تعبیر دیگر بازگرداندن مسلمانان به اسلام راستین عصر پیامبر (ص) قیام می کرد با توجه به تصمیم هایی که برای کنار زدن او از صحنه خلافت از پیش گرفته شده بود به یقین درگیری روی می داد و صحنه ی جامعه ی اسلامی چنان آشفته می شد که راه برای منافقان و دشمنان، جهت رسیدن به نیات سوء شان هموار می گشت. گروه هایی که به نام «اهل رده» بعد از رحلت پیامبر (ص) بلافاصله در برابر حکومت اسلامی قیام کردند و بر اثر یکپارچگی مردم سرکوب شدند، شاهد و گواه روشنی بر این معنی است. در بعضی از تعبیرات که در تواریخ معروف اسلام آمده، می خوانیم: «هنگامی که پیامبر وفات یافت عرب (جاهلی) بازگشت خود را شروع کرد و یهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه ی بی چوپانی بودند که در یک شب سرد و بارانی زمستان، در بیابان، گرفتار شده اند.» اینها همه از یک سو و از سوی دیگر قیام کردن با نداشتن یار و یاور، پیروزی را بر او مشکل می کرد و شاید اگر قیام می فرمود بسیاری از نااگاهان این قیام را نه برای مسائل مهم الهی، بلکه به خاطر مسائل شخصی تفسیر می کردند. ولی ضایعات و مشکلات فراوانی که از تغییر محور خلافت به وجود آمده بود روز به روز خود را بیشتر نشان می داد و همین ها بود که به صورت خار و خاشاکی به چشم مولا (ع) می نشست و همچون استخوانی گلویش را آزار می داد. این درسی است برای همه مسلمین در طول تاریخ که هرگاه احقاق حق خویش، موجب ضربه ای بر اساس و پایه دین شود باید از آن چشم بپوشند و حفظ اصول را بر همه چیز مقدم بشمرند و بر درد و رنج های ناشی از تضییع حقوق، صبر کنند و دندان بر جگر بفشارند. شبیه همین معنی در خطبه 26 نیز آمده است که می فرماید: «من نگاه کردم و دیدم برای گرفتن این حق یاوری به جز خاندان خویش ندارم...چشم های پر از خاشاک را فروبستم و با گلویی که گویی استخوان در آن گیر کرده بود جرعه حوادث را نوشیدم.»
2_ چرا از خلافت تعبیر به ارث شده است؟
در عبارات فوق خواندیم که امام (ع) می فرماید: «من دیدم که میراثم به غارت می رود» در این جا سوالی پیش می آید که چرا از خلافت تعبیر به «میراث» شده است؟! پاسخ این سوال با توجه به این نکته روشن می شود و آن این که خلافت یک میراث الهی و معنوی است که از پیامبر (ص) به جانشینان معصومش می رسد نه یک میراث شخصی و مادی و حکومت ظاهری. شبیه این تعبیر در آیات قران نیز دیده می شود آنجا که «زکریا» از خداوند تقاضای فرزندی می کند که «وارث او» و «وارث ال یعقوب» باشد (و بتواند به خوبی از میراث نبوت و پیشوایی خلق پاسداری کند) (سوره مریم، آیه 5 و6) در حقیقت این میراث متعلق به همه امت است ولی در اختیار امام و جانشین پیامبر (ص) قرار داده شده است. در مورد کتب آسمانی می خوانیم: «سپس کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم» (سوره فاطر، آیه 32) و از همین نظر در حدیث مشهور نبوی آمده است: «دانشمندان وارثان پیامبرند» (اصول کافی جلد 1، صفحه 32 و 34)
3_ امام (ع) در گوشه خانه
هیچ کس نمی تواند ضایعه عظیمی را که بر جهان اسلام از نشستن علی (ع) در گوشه خانه وارد شد ارزیابی کند. تنها در بعد علمی وقتی به نهج البلاغه نگاه کنیم که بخشی خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت را در مدت کوتاه خلافتش تشکیل می دهد آن هم خلافتی که مملو از حوادث و ماجراهای دردناک و جنگ های پی در پی بود، می توانیم حدس بزنیم که اگر آن 25 سال نیز علی (ع) در میان امت بود و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بی پایان او بهره می بردند، چه آثار عظیمی برای مسلمانان جهان بلکه برای جامعه بشریت به یادگار می ماند. ولی چه می توان کرد که این فیض عظیم را از مسلمانان و بشریت گرفتند و ضایعه بزرگی که هرگز قابل جبران نیست در تاریخ روی داد.
ادامه دارد...
1. شکوه از ابابکر و غضب خلافت
آگاه باشید! به خدا سوگند! ابابکر جامه ی خلافت را بر تن کرد، درحالی که میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او میدانست که سیل علوم از دامن کهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنارگیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان را و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد!. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم درحالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!._
این خطبه معروف به شقشقیه است و مشتمل بر شکایت در امر خلافت و سپس ترجیح دادن شکیبایی در برابر آن و آن گاه بیعت مردم با او می باشد. این خطبه از مهم ترین خطبه های نهج البلاغه است و چون مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بی پرده شرح می دهد برای گروهی جنجال برانگیز شده است. نکته هایی در این خطبه وجود دارد که در هیچ یک از خطبه های نهج البلاغه نیست و در عین کوتاهی، یک دوره تاریخ اسلام مربوط به عصر خلفای نخستین در آن خلاصه شده است.
نکته ها:
1_ چرا امام (ع) صبر را ترجیح داد؟!
تاریخ به خوبی گواهی می دهد که منافقان و دشمنان اسلام برای رحلت پیامبر (ص) دقیقه شماری می کردند و بسیاری از آنها معتقد بودند با رحلت آن حضرت یکپارچگی مسلمانان از میان می رود و شرایط برای یک حکومت ضد انقلابی فراهم می آید و قادر خواهند بود اسلام نوپا را درهم بشکنند، در چنین شرایطی اگر علی (ع) برای گرفتن حق خویش یا به تعبیر دیگر بازگرداندن مسلمانان به اسلام راستین عصر پیامبر (ص) قیام می کرد با توجه به تصمیم هایی که برای کنار زدن او از صحنه خلافت از پیش گرفته شده بود به یقین درگیری روی می داد و صحنه ی جامعه ی اسلامی چنان آشفته می شد که راه برای منافقان و دشمنان، جهت رسیدن به نیات سوء شان هموار می گشت. گروه هایی که به نام «اهل رده» بعد از رحلت پیامبر (ص) بلافاصله در برابر حکومت اسلامی قیام کردند و بر اثر یکپارچگی مردم سرکوب شدند، شاهد و گواه روشنی بر این معنی است. در بعضی از تعبیرات که در تواریخ معروف اسلام آمده، می خوانیم: «هنگامیکه پیامبر وفات یافت عرب (جاهلی) بازگشت خود را شروع کرد و یهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه ی بی چوپانی بودند که در یک شب سرد و بارانی زمستان، در بیابان، گرفتار شده اند.» اینها همه از یک سو و از سوی دیگر قیام کردن با نداشتن یار و یاور، پیروزی را بر او مشکل می کرد و شاید اگر قیام می فرمود بسیاری از نااگاهان این قیام را نه برای مسائل مهم الهی، بلکه به خاطر مسائل شخصی تفسیر می کردند. ولی ضایعات و مشکلات فراوانی که از تغییر محور خلافت به وجود آمده بود روز به روز خود را بیشتر نشان می داد و همین ها بود که به صورت خار و خاشاکی به چشم مولا (ع) می نشست و همچون استخوانی گلویش را آزار می داد. این درسی است برای همه مسلمین در طول تاریخ که هرگاه احقاق حق خویش، موجب ضربه ای بر اساس و پایه دین شود باید از آن چشم بپوشند و حفظ اصول را بر همه چیز مقدم بشمرند و بر درد و رنج های ناشی از تضییع حقوق، صبر کنند و دندان بر جگر بفشارند. شبیه همین معنی در خطبه 26 نیز آمده است که می فرماید: «من نگاه کردم و دیدم برای گرفتن این حق یاوری به جز خاندان خویش ندارم...چشم های پر از خاشاک را فروبستم و با گلویی که گویی استخوان در آن گیر کرده بود جرعه حوادث را نوشیدم.
2_ چرا از خلافت تعبیر به ارث شده است؟
در عبارات فوق خواندیم که امام (ع) می فرماید: «من دیدم که میراثم به غارت می رود» در این جا سوالی پیش می آید که چرا از خلافت تعبیر به «میراث» شده است؟! پاسخ این سوال با توجه به این نکته روشن می شود و آن این که خلافت یک میراث الهی و معنوی است که از پیامبر (ص) به جانشینان معصومش می رسد نه یک میراث شخصی و مادی و حکومت ظاهری. شبیه این تعبیر در آیات قران نیز دیده می شود آنجا که «زکریا» از خداوند تقاضای فرزندی می کند که «وارث او» و «وارث ال یعقوب» باشد (و بتواند به خوبی از میراث نبوت و پیشوایی خلق پاسداری کند) (سوره مریم، آیه 5 و6) در حقیقت این میراث متعلق به همه امت است ولی در اختیار امام و جانشین پیامبر (ص) قرار داده شده است. در مورد کتب آسمانی می خوانیم: «سپس کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم» (سوره فاطر، آیه 32) و از همین نظر در حدیث مشهور نبوی آمده است: «دانشمندان وارثان پیامبرند» (اصول کافی جلد 1، صفحه 32 و 34)
3_ امام (ع) در گوشه خانه
هیچ کس نمی تواند ضایعه عظیمی را که بر جهان اسلام از نشستن علی (ع) در گوشه خانه وارد شد ارزیابی کند. تنها در بعد علمی وقتی به نهج البلاغه نگاه کنیم که بخشی خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت را در مدت کوتاه خلافتش تشکیل می دهد آن هم خلافتی که مملو از حوادث و ماجراهای دردناک و جنگ های پی در پی بود، می توانیم حدس بزنیم که اگر آن 25 سال نیز علی (ع) در میان امت بود و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بی پایان او بهره می بردند، چه آثار عظیمی برای مسلمانان جهان بلکه برای جامعه بشریت به یادگار می ماند. ولی چه می توان کرد که این فیض عظیم را از مسلمانان و بشریت گرفتند و ضایعه بزرگی که هرگز قابل جبران نیست در تاریخ روی داد.
ادامه دارد...