راه عباس شدن
ضمیمه ماهنامه فرهنگی سیاسی حیات
نشریه گفتمان انقلاب اسلامی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام

جلد 25 مجموعه کتابهای حیات
جلد دهم مجموعه کتابهای «زیر خیمه حسین علیهالسلام»
لینک وبلاگ اختصاصی کتاب «راه عباس شدن» (+)
دانلود با حجم کم (با فرمت amr)
----------------
دانلود با فرمت mp3
برنامه عزاداري ايام محرم و صفر
|
زمان |
مكان |
ساعت |
|
شب اول محرم تا 12 محرم |
سه راه حافظيه ـ بعد از آبرساني ـ جنب روغن موتور ترنادو منزل مرحوم سبز علي |
14:30 |
|
سيزدهم محرم تا 16 محرم |
كرج ـ جهانشهر ـ ميدان مدني ـ پشت بيمارستان مدني ـ كوچه اركيده مركزي ـ پلاك 9 ـ منزل خانم كمالزاده |
15 |
|
17 محرم تا 20 |
سه راه حافظيه ـ بعد از تأمين اجتماعي ـ كوچه سعادتي ـ بن بست دست چپ ـ پلاك 448 ـ منزل خانم صادقي |
15 |
|
21 محرم تا 29 |
خيابان بيستم شرقي قديم ـ بن بست كلانتري ـ پلاك 129 ـ منزل خانم زنديه |
15 |
|
1 صفر تا 3 صفر |
كانال غربي ـ خيابان قريشي ـ خيابان خيام ـ كوچه شهيد مطهري ـ بن بست دوم سمت راست ـ پلاك 18 ـ منزل خانم اميني |
14:30 |
|
1 صفر تا 3 صفر |
فرديس ـ خيابان بيستم شرقي قديم ـ كوچه كزازي ـ پلاك 194 منزل خانم رسولي |
15:45 |
|
4 صفر تا 6 صفر |
فرديس ـ فلكه سوم ـ 11 شرقي قديم ـ بعد از پيچ ـ بن بست پرهام ـ درب روبه رو ـ پلاك 10567 ـ منزل خانم عسگري |
15:45 |
|
4 صفر تا 6 صفر |
فرديس ـ كانال غربي ـ بلوار امام خميني ـ باشگاه پوريا ولي ـ خيام غربي ـ بن بست اول سمت راست ـ پلاك 11476 ـ منزل خانم كسبي |
14:30 |
|
8 صفر |
خيابان بيستم شرقي قديم ( 46 جديد ) بن بست مهدي ـ پلاك 170 منزل خانم افضلي |
15:30 |
|
9 صفر تا 13 صفر |
فرديس ـ خيابان 27 غربي جديد ـ بعد از فضاي سبز ـ بهار 2 ـ پلاك 54 ـ منزل خانم اكبري |
15:30 |
|
15 صفر تا 19 ، شب اربعين |
زينبيه ـ حصارك بالا |
15:30 |
|
روز اربعين تا آخر صفر |
جاده ملارد ـ پايين تر از كانال ـ خيابان كيوان ـ كوچه شهيد نراقي ـ پلاك 36 ـ منزل خانم زنديه |
15:30 |
هیئت مجازی بنت الهدی
مراسم عزاداری شب اول محرم 1390
هیأت میثاق با شهدا بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام
با مداحی برادر میثم مطیعی و برادر امیر عباسی

روضه | شب اول محرم . میثم مطیعی
زمینه | انبوه نامه ها جز ادعا نبود . میثم مطیعی
واحد | رسید از ره کاروان صحرا به صحرا . میثم مطیعی
واحد | دل با حسین است و دلبر حسین است . میثم مطیعی
قافله عشق | کوفه و کوفیان
منزلگاه اول : کوفه و کوفیان
ما كوفیان را بی وفا می دانیم ، مظهر بی وفایی ، و این حق است؛ اما آیا نباید پرسید كه از كوفه گذشته ، چرا ازمكه و مدینه و
بصره و دمشق نیز دستی به یاری حق از آستین بیرون نیامد جز آن هفتادو چند تن كه شنیده اید و شنیده ایم ؟ اگر نیك
بیندیشیم ، شاید انصاف این باشد كه بگوییم باز هم كوفیان ! كه در آن سرزمین اموات ، جز از كوفه جنبشی برنخاست ؛ بازهم
كوفیان ! فصل انجماد رسیده و قلب ها نیز یخ زده بود.....
حیات قلب در گریه است و آن « قتیل العبرات » كشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مرده قلب هایمان دعوت كنیم و برف ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.....
و بالاخره كوفه ـ چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام ، و چه بار سنگینی از رنج با خود می آورد ! باری به سنگینی همه رنج هایی
كه علی (علیه السلام) ازكوفیان كشید ... بگذار رنج های زهرا و حسن وحسین را نیز بر آن بیفزاییم ؛ باری به سنگینی همه
رنجی كه دراین آیه مباركه نهفته است : لقد خلقنا الانسان فی كبد . آه چه رنجی !
قیام مسلم در كوفه در روزهشتم ذی الحجه بود ، كه آن را «یوم الترویه» گویند ، و شهادتش در روز عرفه ، چهارشنبه نهم ذی
الحجه ... امام اكنون در راه كوفه است و دو تن از فرزندان مسلم بن عقیل ( عبدالله و محمد ) نیز با او همراهند. آه ! نزدیك بود
كه فراموش كنم ؛ اگر روایت « اعثم كوفی » درست باشد ، اكنون دختر سیزده ساله مسلم نیز در راحله عشق همسفر دختران
امام حسین علیه السلام است....
حکایت قافله عشق ادامه دارد.....
يا بَضعةً مِن خيرِ العبادِ

من و این آتش بیدارمانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
دلم بین در و دیوار مانده
كشتي پهلو گرفته
عمر گفت:
ــ نشد، اينطور نميشود، نبش قبر خواهيم كرد، همة قبرها را خواهيم شكافت، جنازة دختر پيامبر را پيدا خواهيم كرد، بر او نماز خواهيم خواند و دوباره... خبر به على رسيد. همان على كه تو گاهى از حلم و سكوت و صبورياش در شگفت و گاهى گلايهمند ميشدى، از جا برخاست، همان قباى زرد رزمش را بر تن كرد، همان پيشانى بند جهاد را بر پيشانى بست، شمشيرى را كه به مصلحت در غلاف فشرده بود، بيرون كشيد و به سمت بقيع راه افتاد.
تو به يقين ديدى و بر خود باليدى اما كاش بر روى زمين بودى و ميديدى كه چگونه زمين از صلابت گامهاى على ميلرزد.
وقتى به بقيع رسيد، بر بالاى بلندى ايستاد ـ صورتش از خشم، گداخته و رگهاى گردنش متورم شده بود ـ فرياد كشيد:
ــ واى اگر دست كسى به اين قبرها بخورد، همهتان را از لب تيغ خواهم گذراند.
عمر گفت:
ــ اى ابوالحسن بخدا كه نبش قبر خواهيم كرد و بر جنازة فاطمه نماز خواهيم خواند. على از بلنداى حلم فرود آمد، دست در كمربند عمر برد، او را از جا كند و بر زمين افكند، پا بر سينهاش نهاد و گفت:
ــ يا بن السوداء! اگر ديدى از حقم صرفنظر كردم، از مثل تو نترسيدم، ترسيدم كه مردم از اصل دين برگردند، مأمور به سكوت بودم، اما در مورد قبر و وصيت فاطمه نه، سكوت نميكنم، قسم بخدايى كه جان على در دست اوست اگر دستى به سوى قبرها دراز شود، آن دست به بدن باز نخواهد گشت، زمين را از خونتان رنگين ميكنم.
عمر به التماس افتاد و ابوبكر گفت:
اى ابوالحسن ترا به حق خدا و پيامبرش از او دست بردار، ما كارى كه تو نپسندى نميكنيم.
على، شوى باصلابت تو رهايشان كرد و آنها سرافكنده به لانههايشان برگشتند و كودكانى كه در آنجا بودند چيزهايى را فهميدند كه پيش از آن نميدانستند... راستى اين صدا، صداى پاى على است. آرام و متين اما خسته و غمگين. از اين پس على فقط در محمل شب با تو راز و نياز ميكند.

ضمن عرض تسلیت خدمت محبین اهل بیت جهت اطلاع از برنامه های هیئت مذهبی بنت الهدی(ویژه خواهران)به ادامه مطلب مراجعه کنید
کربلا دلم تنگ است
غم دوری کربلا را با دیگر عاشقان کربلای ارباب ، شریک شوید و بگویید آنچه در قلبتان میگذرد...
امام علی علیه السلام از نگاه دیگران

• جرج جرداق نویسنده و پژوهشگر مسیحی: نزد
حقيقت و تاريخ يکسان است او را بشناسي يا نشناسي. تاريخ و حقيقت گواهي مي دهند که
او وجدان بيدار و قهار، شهيد نامي، پدر و بزرگ شهيدان، علي بن ابي طالب، صوت عدالت
انساني، شخصيت جاويدان شرق است. چه مي شد بر تو اي دنيا، اگر نيروهاي خود را جمع
مي كردي و در هر زماني يك علي مي آوردي با عقلش و قلبش و با زبان و ذوالفقارش!
"
• جبران خليل جبران نويسنده معروف مسيحي :"علي از جهان درگذشت، در حاليكه شهيد
عظمت خود شد. در حالي كه نماز ميان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبريز بود.
عرب حقيقت مقام و قدر علي را نشناخت، تا از ميان همسايگان پارسي آنان، مردمي به پا
خاستند و بين گوهر و سنگ ريزه را فرق گذاشتند."
• توماس كازلایل ، فیلسوف و نویسنده مشهور
انگلیسى :"امـا عـلى ، مـا را جـز ایـن نـرسـد
كـه او را دوسـت بداریم و باو عشق بورزیم چه او جوانمردى بـلنـدقـدر و بـزرگ نـفـس
بـود. از سـرچـشـمـه وجـدانـش مـهـر نـیـكـوئى سیل آسا سرازیر مى گشت ، از دلش
شعله هاى نیرومندى و دلاورى زبانه مى كشید. شجاعتر از شیر ژیان بود اما شجاعتى
ممزوج با مهربانى و لطف و رافت و دلنرمى ...
بانوی حجون
نمی دانم این چه حس غریبی است با آنکه از خدیجه کمتر شنیده ا م و کمتر خوانده ام اما دلتنگی عجیبی با من است دلتنگی انسان غریبی که به آشنای دیرین رسیده است .

اول سالِ اهلِ سیر و سلوک
از ابن طاووس نقل شده است که مى فرماید: عده اى اول سالشان اول فرودین است. یک نوجوان اول سال او اوّل فروردین است که تلاش مى کند لباس نو بپوشد، درختها اوّل سالشان فروردین است که لباسهاى نو و تازه در بر مى کنند، یک تاجر که کارگاه تولیدى دارد در فرصت دیگرى اوّل سال را تعیین مى کند، امّا آنها که اهل سیر و سلوکند، اوّل سالشان ماه مبارک رمضان است، حسابها را از ماه مبارکى تا ماه مبارک بررسى مى کنند، که ماه مبارک رمضان گذشته چه درجه اى داشته و امسال چه درجه اى دارند، چقدر مطلب فهمیده و چقدر مسائل برایشان حل شده است، چقدر در برابر گناه قدرت تمکین داشته و چقدر در برابر دشمن قدرت تصمیم دارند.
ماه مبارک رمضان برى سالکان الى الله ماه محاسبه است. لذا امام سجّاد(علیه السلام)فرمود: هیچکس در سراسر جهان به اندازه ما در این ماه استفاده نکرد.
«و اربحنا أفضل ارباح العالمین».
اگر انسان یک مسافرى است که سفر ابد در پیش دارد، ره توشه آن سفر ابد را باید در همین چند روز تهیه کند، و اگر در آسمان به چهره مؤمن باز مى شود، و اگر مؤمن مى تواند با وارستگى به باطن عالم راه پیدا کند، و اگر بهترین فرصت، ماه مبارک رمضان است، پس بهترین سود را ماه مبارک رمضان و اهلش دارند.




