كلام امير
1. شکوه از ابابکر و غضب خلافت آگاه باشید!
به خدا سوگند! ابابکر جامه ی خلافت را بر تن کرد، درحالی که میدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او میدانست که سیل علوم از دامن کهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنارگیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان را و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد!. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم درحالیکه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!. _
این خطبه معروف به شقشقیه است و مشتمل بر شکایت در امر خلافت و سپس ترجیح دادن شکیبایی در برابر آن و آن گاه بیعت مردم با او می باشد. این خطبه از مهم ترین خطبه های نهج البلاغه است و چون مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بی پرده شرح می دهد برای گروهی جنجال برانگیز شده است. نکته هایی در این خطبه وجود دارد که در هیچ یک از خطبه های نهج البلاغه نیست و در عین کوتاهی، یک دوره تاریخ اسلام مربوط به عصر خلفای نخستین در آن خلاصه شده است.
نکته ها:
1_ چرا امام (ع) صبر را ترجیح داد؟!
تاریخ به خوبی گواهی می دهد که منافقان و دشمنان اسلام برای رحلت پیامبر (ص) دقیقه شماری می کردند و بسیاری از آنها معتقد بودند با رحلت آن حضرت یکپارچگی مسلمانان از میان می رود و شرایط برای یک حکومت ضد انقلابی فراهم می آید و قادر خواهند بود اسلام نوپا را درهم بشکنند، در چنین شرایطی اگر علی (ع) برای گرفتن حق خویش یا به تعبیر دیگر بازگرداندن مسلمانان به اسلام راستین عصر پیامبر (ص) قیام می کرد با توجه به تصمیم هایی که برای کنار زدن او از صحنه خلافت از پیش گرفته شده بود به یقین درگیری روی می داد و صحنه ی جامعه ی اسلامی چنان آشفته می شد که راه برای منافقان و دشمنان، جهت رسیدن به نیات سوء شان هموار می گشت. گروه هایی که به نام «اهل رده» بعد از رحلت پیامبر (ص) بلافاصله در برابر حکومت اسلامی قیام کردند و بر اثر یکپارچگی مردم سرکوب شدند، شاهد و گواه روشنی بر این معنی است. در بعضی از تعبیرات که در تواریخ معروف اسلام آمده، می خوانیم: «هنگامی که پیامبر وفات یافت عرب (جاهلی) بازگشت خود را شروع کرد و یهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه ی بی چوپانی بودند که در یک شب سرد و بارانی زمستان، در بیابان، گرفتار شده اند.» اینها همه از یک سو و از سوی دیگر قیام کردن با نداشتن یار و یاور، پیروزی را بر او مشکل می کرد و شاید اگر قیام می فرمود بسیاری از نااگاهان این قیام را نه برای مسائل مهم الهی، بلکه به خاطر مسائل شخصی تفسیر می کردند. ولی ضایعات و مشکلات فراوانی که از تغییر محور خلافت به وجود آمده بود روز به روز خود را بیشتر نشان می داد و همین ها بود که به صورت خار و خاشاکی به چشم مولا (ع) می نشست و همچون استخوانی گلویش را آزار می داد. این درسی است برای همه مسلمین در طول تاریخ که هرگاه احقاق حق خویش، موجب ضربه ای بر اساس و پایه دین شود باید از آن چشم بپوشند و حفظ اصول را بر همه چیز مقدم بشمرند و بر درد و رنج های ناشی از تضییع حقوق، صبر کنند و دندان بر جگر بفشارند. شبیه همین معنی در خطبه 26 نیز آمده است که می فرماید: «من نگاه کردم و دیدم برای گرفتن این حق یاوری به جز خاندان خویش ندارم...چشم های پر از خاشاک را فروبستم و با گلویی که گویی استخوان در آن گیر کرده بود جرعه حوادث را نوشیدم.»
2_ چرا از خلافت تعبیر به ارث شده است؟
در عبارات فوق خواندیم که امام (ع) می فرماید: «من دیدم که میراثم به غارت می رود» در این جا سوالی پیش می آید که چرا از خلافت تعبیر به «میراث» شده است؟! پاسخ این سوال با توجه به این نکته روشن می شود و آن این که خلافت یک میراث الهی و معنوی است که از پیامبر (ص) به جانشینان معصومش می رسد نه یک میراث شخصی و مادی و حکومت ظاهری. شبیه این تعبیر در آیات قران نیز دیده می شود آنجا که «زکریا» از خداوند تقاضای فرزندی می کند که «وارث او» و «وارث ال یعقوب» باشد (و بتواند به خوبی از میراث نبوت و پیشوایی خلق پاسداری کند) (سوره مریم، آیه 5 و6) در حقیقت این میراث متعلق به همه امت است ولی در اختیار امام و جانشین پیامبر (ص) قرار داده شده است. در مورد کتب آسمانی می خوانیم: «سپس کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم» (سوره فاطر، آیه 32) و از همین نظر در حدیث مشهور نبوی آمده است: «دانشمندان وارثان پیامبرند» (اصول کافی جلد 1، صفحه 32 و 34)
3_ امام (ع) در گوشه خانه
هیچ کس نمی تواند ضایعه عظیمی را که بر جهان اسلام از نشستن علی (ع) در گوشه خانه وارد شد ارزیابی کند. تنها در بعد علمی وقتی به نهج البلاغه نگاه کنیم که بخشی خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت را در مدت کوتاه خلافتش تشکیل می دهد آن هم خلافتی که مملو از حوادث و ماجراهای دردناک و جنگ های پی در پی بود، می توانیم حدس بزنیم که اگر آن 25 سال نیز علی (ع) در میان امت بود و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بی پایان او بهره می بردند، چه آثار عظیمی برای مسلمانان جهان بلکه برای جامعه بشریت به یادگار می ماند. ولی چه می توان کرد که این فیض عظیم را از مسلمانان و بشریت گرفتند و ضایعه بزرگی که هرگز قابل جبران نیست در تاریخ روی داد.
ادامه دارد...