در این بخش به پرسش هایی که به صورت مکرر به صور مختلف مطرح شده با مشورت با  علمای عظام و رجوع به منابع معتبر پاسخ داده می شود. پرسش ها و پاسخ ها به مرور زمان تکمیل می گردند. شما می توانید پرسش های خود را در انتهای این صفحه مطرح بفرمایید.

شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

پاسخ:

آمر به معروف و نهى کننده از منکر باید عالم به معروف و منکر باشد، و همچنین بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مى‏شود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مى‏شود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالى و اهمیت معروفى را که به آن امر مى‏نماید یا منکرى که از آن نهى مى‏کند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نیست. (استفتائات مقام معظم رهبری)

اگر معروف یا منکر از امورى باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد مى‏دهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمى‏شود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)

اگر بدعتى در اسلام واقع شود مثل منکراتى که دولتها اجرا مى‏کنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علماى اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علماى اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علماى اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوى که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمى‏کند. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)

اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن مى‏شود که‏ منکرى معروف شود یا معروفى منکر شود واجب است خصوصاً بر علماى اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جایز نیست سکوت. (رساله ی عملیه امام خمینی ره)

پرسش ۲:

مراحل مختلف امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

رساله ی عملیه ی آیت الله سیستانی

مسأله ۱۴٫   أمر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است:

۱ـ اظهار انزجار درونی و ناراحتی قلبی از ترک معروف یا انجام منکر مانند اخم کردن یا رو گرداندن از شخص گناهکار یا سخن نگفتن با وی یا ترک مراوده و معاشرت با او.

۲ـ با زبان و گفتار به صورت وعظ و ارشاد و بیان ثواب معروف و عذاب منکر یا به صورت تهدید و ترساندن به گونه­ای که دروغ محسوب نگردد هر چند با استفاده از کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد.

۳ـ اقدامات عملی از قبیل کتک زدن، در مضیقه و تنگنا قرار دادن، حبس نمودن و مانند آن، لکن نباید به حدّی برسد که سبب شکستن یا نقص عضو یا مجروح شدن بدن و مانند آن شود و به تعبیر دیگر اقدامات عملی نباید به گونه­ای باشد که موجب دیه یا قصاص گردد.

اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبری

با توجه به اینکه در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامى مى‏توان مراتب دیگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نیروهاى امنیتى داخلى (پلیس) و قوه قضائیه واگذار کرد، به‌خصوص در مواردى که براى جلوگیرى از ارتکاب معصیت چاره‏اى جز اعمال قدرت از طریق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مى‏دهد یا تعزیر و حبس او و مانند آن نیست، در چنین زمانى با حاکمیت و اقتدار چنین حکومت اسلامى، واجب است مکلفین در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسئولین ذیربط در نیروى انتظامى و قوه قضائیه ارجاع دهند و این منافاتى با فتاواى امام راحل (قدّس‏سرّه) در این رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامى نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.

رساله عملیه ی امام خمینی ره:

براى امر به معروف و نهى از منکر مراتبى است، و جایز نیست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پایین، به مراتب دیگر عمل شود.

مسأله ۲۸۰۵- مرتبه اول آن که با شخص معصیت کار طورى عمل شود که بفهمد براى ارتکاب او به معصیت، این نحو عمل با او شده است، مثل این که از او رو برگرداند، یا با چهره عبوس با او ملاقات کند، یا ترک مراوده با او کند و از او اعراض‏ کند به نحوى که معلوم شود این امور براى آن است که او ترک معصیت کند.

مسأله ۲۸۰۶- اگر در این مرتبه درجاتى باشد لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اکتفا کند، مثلًا اگر احتمال مى‏دهد که با ترک تکلم با او، مقصود حاصل مى‏شود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، خصوصاً اگر طرف شخصى است که این نحو عمل موجب هتک او مى‏شود.

مسأله ۲۸۰۷- اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصیت کار موجب تخفیف معصیت مى‏شود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف مى‏شود، واجب است اگر چه بداند موجب ترک بکلّى نمى‏شود، و این امر در صورتى است که با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیرى کند.

مسأله ۲۸۰۸- اگر علماى اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها مى‏شود، واجب است اعراض کنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.

مسأله ۲۸۰۹- اگر مراوده و معاشرت علماى اعلام با ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است- زیرا ممکن است معاشرت موجب سستى عقاید مردم شود، و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود- یا تخفیف ظلم، پس هر کدام اهم است، به آن عمل کنند.

مسأله ۲۸۱۰- اگر معاشرت و مراوده علماى اعلام با ظلمه، خالى از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نباید معاشرت کنند، زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.

مسأله ۲۸۱۱- اگر ارتباط علماى اعلام با ظلمه، موجب تقویت آنها شود یا موجب تبرئه آنها پیش افراد بى‏اطلاع شود، یا موجب جرأت آنها گردد، یا موجب هتک مقام علم شود، واجب است ترک آن.

مسأله ۲۸۱۲- کسانى که ترویج مقاصد ظلمه را مى‏کنند و کمک به جشنها و معاصى و ظلم آنها مى‏کنند از قبیل بعض تجار و کسبه، لازم است بر مسلمانان که آنها را نهى کنند، و اگر تأثیر نکرد، از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.

مسأله ۲۸۱۳- مرتبه دوم از امر به معروف و نهى از منکر، امر و نهى به زبان است، پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته، واجب است اهل معصیت‏ را نهى کنند، و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.

مسأله ۲۸۱۴- اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصیحت، معصیت کار ترک مى‏کند معصیت را، لازم است اکتفا به آن، و نباید از آن تجاوز کند.

مسأله ۲۸۱۵- اگر مى‏داند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهى الزامى کند، و اگر تأثیر نمى‏کند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.

مسأله ۲۸۱۶- جایز نیست براى جلوگیرى از معصیت، ارتکاب معصیت مثل فحش و دروغ و اهانت، مگر آن که معصیت، از چیزهایى باشد که مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضى نباشد به آن به هیچ وجه، مثل قتل نفس محترمه، در این صورت باید جلوگیرى کند به هر نحو ممکن است.

مسأله ۲۸۱۷- اگر عاصى ترک معصیت نمى‏کند مگر به جمع ما بین مرتبه اولى و ثانیه از انکار، واجب است جمع به این که هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهى کند لفظاً.

مسأله ۲۸۱۸- مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمى‏کند یا واجب را به جا نمى‏آورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.

مسأله ۲۸۱۹- اگر ممکن شود جلوگیرى از معصیت به این که بین شخص و معصیت حایل شود و با این نحو مانع از معصیت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چیزهاى دیگر باشد.

مسأله ۲۸۲۰- اگر جلوگیرى از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتى که به آن معصیت مى‏کند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.

مسأله ۲۸۲۱- جایز نیست اموال محترمه معصیت کار را تلف کند مگر آن که لازمه جلوگیرى از معصیت باشد، در این صورت اگر تلف کند ضامن نیست ظاهراً، و در غیر این صورت، ضامن و معصیت کار است.

مسأله ۲۸۲۲- اگر جلوگیرى از معصیت توقف داشته باشد بر حبس نمودن‏ معصیت کار، در محلى یا منع نمودن از آن که به محلى وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.

مسأله ۲۸۲۳- اگر توقف داشته باشد جلوگیرى از معصیت، بر کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت کار، و در مضیقه قرار دادن او جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیاده‏روى نشود، و بهتر آن است که در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.

مسأله ۲۸۲۴- اگر جلوگیرى از منکرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جایز نیست مگر به اذن مجتهد جامع الشرایط با حصول شرایط آن.

مسأله ۲۸۲۵- اگر منکر از امورى است که شارع اقدس به آن اهتمام مى‏دهد و راضى نیست به وقوع آن به هیچ وجه، جایز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد، مثلًا اگر کسى خواست یک شخص را که جایز القتل نیست بکشد باید از او جلوگیرى کرد، و اگر ممکن نیست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جایز است بلکه واجب است، و لازم نیست از مجتهد اذن حاصل نماید. لکن باید مراعات شود که در صورت امکان جلوگیرى به نحو دیگرى که به قتل منجر نشود به آن نحو عمل کند، و اگر از حد لازم تجاوز کند معصیت کار و احکام متعدّى بر او جارى خواهد شد.

پرسش ۳:

چرا در کشورهای غیر اسلامی که معمولاً افراد بی حجاب هستند فساد کمتر از کشورهای اسلامی است؟

پاسخ اجمالی:
سؤال شما از دو منظر قابل بررسی است، اول: وجو د فساد در کشورهای اسلامی و اثبات این موضوع که وجود فساد در کشورهای اسلامی ناشی از عدم انجام دستورات اسلامی است. دوم : اثبات بیشتر بودن فساد در کشورهای اسلامی نسبت به کشورهای غیر اسلامی، موضوعی که قطعاً مورد تشکیک است و با نگاهی به آمار می توان آن را انکار کرد.

پاسخ تفصیلی:
ادیان راستین الهی به خصوص دین اسلام، دارای پیام های اخلاقی و احکام فراوانی است که رویکرد آن ایجاد فضای سالم اجتماعی برای افراد اجتماع است. یکی از بزرگترین دستاورد ادیان آسمانی جلوگیری از فساد فرد و اجتماع است. دستورات اخلاقی مانند احترام به بزرگتر، عمل به وعده، محبت و مدارا با مردم، تشویق به ازدواج و احکام قانونی و شرعی مانند حرمت لواط، حرمت زنا، وجوب حجاب، و در مسائل اقتصادی مانند حرمت ربا، و دیگر احکام شرعی همه زمینه ساز یک فضای سالم اجتماعی است.

سوال شما از دو جهت قابل بررسی است:

اول- وجو د فساد در کشورهای اسلامی: در دنیای امروز که بسیاری از مرزها گشوده شده و دسترسی به امور شهوانی و جنسی بسیار آسان شده است، تمام کشورها از جمله کشورهای اسلامی از پدیده فساد رنج می برند. کشورهای اسلامی به علت ماهیت ضد فسادی که دارند بیشتر از دیگر کشورها مورد هجمه قرار گرفته اند. بله! این امور باعث نمی شود که یک کشور اسلامی از نظر فساد(فسادهای جنسی) وضعیت نامطلوبی داشته باشد. اما مطلبی که باید به خوبی دقت شود آن است که اولاً کشورهای اسلامی از جهت عمل به دستورات اسلام بسیار با هم متفاوت اند، به طوری که برخی از کشورهای اسلامی در پایین ترین حد، به دستورات اسلامی عمل می کنند. ثانیاً باید بین کشورهای اسلامی و اسلام فرق گذاشت، اگر به دستورات اسلام به خوبی عمل شود اثر خود را خواهد گذاشت اما متأسفانه امروز اکثر و اغلب کشورهای اسلامی فقط نامی از اسلام را با خود به یدک می کشند و بیشتر احکام اسلام در آنها اجرا نمی شود،از طرفی کشورهایی که قصد پیاده کردن احکام اسلام را دارند، مشکلات فراوانی در جهت اجرای احکام دارند که یکی از بزرگ ترین آنها سیطره فرهنگ غرب در تمام شؤون فرهنگی، سیاسی،اقتصادی و.. کشورهای جهان و از جمله کشورهای اسلامی است.

پس وجود فساد در کشورهای اسلامی به علت عمل به دستورات اسلام نیست! بلکه عمل ما مسلمانان است که نمی تواند از فساد جلوگیری کند. امروز تقریباً در همه کشورهای اسلامی چیزی به عنوان قانون حجاب وجود ندارد و اگر هم کسانی رعایت می کنند به علت علاقه شخصی است. [۱]

دوم- بیشتر بودن فساد در کشورهای اسلامی:

بعد از این که دانستیم نباید فساد کشورهای اسلامی را منسوب به اسلام کرد، به راحتی می توان در اینکه «فساد کشورهای اسلامی بیشتر از کشورهای غربی است»، تشکیک کرد. اگر چه کشورهای اسلامی ظاهری از اسلام دارند ولی همین ظاهر تا حد زیادی توانسته است آنان را از فساد های جهانی حفظ کند. همین دینداری ظاهری در کشورهای غربی که عموماً رعایت نمی شود اثرات مخربی بر جا گذاشته است، لذا توجه شما را به برخی از آمار فساد در کشورهای غربی جلب می کنیم:

۱٫ افزایش نرخ طلاق در کشورهای اروپایی که موجب فسادهای فراوانی در سطح جامعه می شود.

به گفته برخی آمارها از هر دو ازدواج در اتحادیه اروپا یکی به طلاق منجر می شود. در این اتحادیه در سال ۲۰۰۴ تقریباً چهار میلیون و هشتصد هزار نوزاد متولد شدند که حدود دو سوم آنان خارج از چهار چوب ازدواج بوده است. [۲]

۲٫ در فرانسه هر دو ساعت به یک زن تجاوز می شود این در حالی است که بعضی از سازمان ها از جمله انجمن مقابله با تجاوز به زنان در فرانسه معتقد است هنوز وحشت اعلام شکایت علیه تجاوز به عنف در فرانسه از سوی زنان از بین نرفته است و تنها پنجاه درصد قربانیان نزد پلیس شکایت می کنند. [۳]

۳٫ بنابر تحقیقاتی که وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرده است عمل و تجارت فساد و فحشا به کار و تجارتی پر سود در آمریکا تبدیل شده است که به طوری که درآمد و سرمایه آن به ۸ میلیارد دلار می رسد. اکنون حدود ۹۰۰ سینما در آمریکا مخصوص اکران و پخش فیلم های مستهجن است. [۴] بر طبق آمار مرکز مطالعات زنان و فمنیسم آمریکا، ۵۰ درصد از زنان شاغل و ۱۵ در صد از مردان شاغل در محیط کار خود مورد آزار و اذیت یا سوء استفاده جنسی قرار می گیرند. [۵]

۴٫ قانونی کردن ازدواج هم جنس گرایان در کشورهای غربی از جمله بلژیک، هلند، اسپانیا و .. یکی دیگر از نشانه های بارز فساد است که حتی در کشورهای ذکر شده با مخالفت هایی روبرو شده است. [۶]

۵٫ بنا بر برخی از آمار، مشکلات و صدمات ناشی از مصرف مشروبات الکلی سالانه موجب مرگ حدود ۶۰۰ هزار تن از مردم اروپا می شود. [۷]

این آمار و آمار دیگری که توسط مراکز رسمی کشورهای غربی ارائه شده است نمونه کوچکی است از آن چه که در غرب اتفاق می افتد.

وجود همین مشکلات است که در چند سال اخیر جوانان کشورهای پیشرفته و غربی به خصوص دختران را به طرف حجاب سوق داده است. تازه ترین آمار حاکی است علاقه دختران در این کشورها به پوشیدن لباس هایی است که حجاب بیشتری دارد. به عنوان نمونه به دو مورد از آن اشاره می شود:

۱٫پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی IG که یک گروه تحلیل آماری در مرکز نیویورک است اعلام کرده است: نسل جدید دختران نیویورکی بر خلاف نسل های گذشته علاقه چندانی به خود نمایی و پوشیدن لباس های بدن نما ندارند. محققان این گروه می گویند: دلیل این رویکرد جدید دختران، تمایل آنها به داشتن کنترل خویش و راحت بودن از آزار دیگران است. [۸]

۲٫ به گزارش خبرگزاری فارس نتایج یک بررسی جدید در ترکیه نشان می دهد در چهار سال اخیر، تعداد بانوان با حجاب در این کشور، چهار برابر افزایش پیدا کرده است. [۹]

البته بیان این مطالب بدان معنا نیست که کشور های اسلامی در حد مقبولی قرار دارند بلکه تا رسیدن به حد مقبول و شایسته راه طولانی وجود دارد.

در پایان تذکر این نکته ضروری است که آنچه در نکته دوم گفته شد مواردی از فساد است که هم ما و هم غربی ها آن را فساد به حساب می آوریم و گرنه موارد بسیاری وجود دارد که از دیدگاه آنان فساد نیست و ما آن را فساد به حساب می آوریم. حال اگر اینها را در یک مقایسه لحاظ کنیم شاید در صدد وجود و افزایش فساد در کشورهای غربی قابل مقایسه با کشورهای اسلامی نباشد.

نمایه های مربوط:

سؤال ۱۱۷۴ (سایت: ۱۱۷۷) (قانون حجاب و دلایل اجبار در اجرای آن).

سؤال ۴۲۶۵ (سایت: ۴۷۳۶) (حجاب و ازدواج جوانان در کشورهای مسلمان).

سؤال ۴۳۱ (سایت: ۴۵۹) (حجاب در اسلام).

سؤال ۸۲۵ (سایت: ۸۸۴) (فلسفه حجاب زنان).

[۱] در جمهوری اسلامی ایران حجاب به عنوان یک هنجار اجتماعی که باید رعایت شود پذیرفته شده است، اگر چه؛ شاید بتوان گفت تا اجرای کامل حجاب و عفاف و حیاء در جامعه، راه طولانی باقی است.
[۲] اسماعیلی سادیانی، مهدی، از نگاه آمار،ص ۱۲۹،انتشارات شکوری،قم،۱۳۸۷٫
[۳] همان، ص ۱۶۶٫
[۴] همان، ص ۲۰۷٫
[۵] همان، ص ۲۰۹٫
[۶] همان، ص ۲۱۹٫
[۷] همان، ص ۲۲۳٫
[۸] همان، ص ۹۱٫
[۹] همان، ص ۹۳٫
www.islamquest.net



برخی از اهل سنت می‌گویند: «ولایت» به معنای دوستی است و اگر منظور حضرت خلافت بود، از واژه خلیفه استفاده می‌نمود. اگر معنا سرپرست باشد، «علی ولیّ الله» یعنی علی سرپرست خداست.

الحمدلله کثرت احادیث و اخبار رسیده در منابع معتبر مسلمانان اهل سنّت آن قدر متواتر است که هیچ جای شک، شبهه و سؤالی در خصوص اصل واقعه و آن چه بیان شده و بر آن بیعت گرفته شده، باقی نگذاشته است، و اکنون برخی می‌گویند: معنای «ولایت» دوستی است! این کاش به همین معنایی که قبول دارند، مؤمن شده و عمل می‌کردند. هر چند که به «خلافت» حضرت با همین واژه نیز در این خطبه تصریح شده، نخواستند بخوانند. «علی ولی الله» نیز یعنی «علی از جانب خدا ولیّ است. چنان چه معنای «خلیفة الله»، خلیفه شدن بر خدا نیست.

الف – برخی دوست دارند کلمات، الفاظ یا حتی آیات را آن گونه که خود مایلند، تفسیر یا حتی ترجمه نمایند! اما باید دقت کنند که ترجمه یا تفسیر به رأی هیچ گاه حقایق را تغییر نمی‌دهد.

آری. واژه‌ی «ولایت» معانی متفاوتی دارد، ولی ضد و نقیض یک دیگر نیستند. راغب اصفهانی (از غنی‌ترین منابع تعریف واژگان ادبیات قرآنی) می‌گوید: « ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت است و اما ولایت (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیاری یك كار است و گفته شده است كه معنی هر دو یكی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است - مفردات القرآن، راغب اصفهاني، ماده ولي».

آیا در آیات «‌إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ» - یا - «‌اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ ... وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» یعنی خدا و رسول دوست شما هستند، اما طواغیت دوستان کفارند؟! یا آن که یعنی مؤمنین الله و رسولش (ص) را به سرپرستی بر می گزینند و کفار طاغوت‌های متفاوت (درونی و بیرونی) را به سرپرستی بر می‌گزینند؟

ب – آیا دستور ابلاغ نازل گردید و پیامبر‌اکرم (ص) آن خیل عظیم را در منطقه غدیر خم جمع کرد و سه روز نگاه داشت تا بگوید «علی دوست شماست و سپس بر آن از مردم بیعت گرفت؟! آیا برای اعلام یا قبول دوستی بیعت می‌گیرند؟ خیلی‌ها دوست مؤمنین بودند، اساساً طبق آیه‌ی قرآن کریم [إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ]، مؤمنین فراتر از دوستی، با یک دیگر برادرند. پس دوست معرفی و بیعت نمی‌خواهد. وانگهی آنان که چنین معنی می‌کنند، راجع به ابوبکر و عمر که در آنجا حضور داشته و از صحابه بودند چه می‌گویند؟ آیا آنان دوست مؤمنین نبودند که معرفی نشدند؟

دقت شود که گاهی یک واژه، معنای عامی دارد که سایر معانی را نیز در مجموعه خود دارد. مثلاً اگر گفته شد «عشق»، لابد حالات دیگر چون: مودّت، محبت، وابستگی و وفاداری را دارد. گاهی لازم است خط قرمزی در حداقل تعیین شود. می‌فرماید: اجری جز مودّت اهل بیتم (ع) را نمی‌خواهم، گاهی لازم است سقف یک معنا و مفهوم بیان شود، می‌فرماید: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. یعنی ولایت او مانند ولایت من است، چه در مودت، چه در محبت، چه در دوستی، چه در خلافت و ... . وگرنه «دوست» واژه های دیگر هم دارد، مثلاً می‌فرمود: هر کس من رفیق یا خلیل او هستم، علی نیز رفیق یا خلیل اوست. اما فرمود: ولیّ اوست، که واژه‌ی جامعی است به معنای (سرپرستی)، که در مورد خدا و رسولش (ص) نیز چنین آمده است و البته سرپرست الهی، بهترین دوست نیز هست.

ب – پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر خم، فقط به واژه‌ی «ولایت» بسنده ننموده‌اند که شبهه ایجاد کنند، چرا «خلیفه» یا ... نفرمود. مراتب و مقامات حضرت علی (ع) در خطبه غدیر بسیار است و اساساً سراسر خطبه همین است، که ذیلاً فقط به چند نمونه اشاره می‌شود تا بیشتر معلوم شود این بیانات محکم و این خبر عظیم (نبأالعظیم) صرفاً معرفی یک دوست نبوده است:

ولایت، امامت، ضرورت اطاعت همگان (که برای دوستی معنا ندارد):

«أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ.»

ترجمه: و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.

ولایت و امامت اهل بیت (ع) تا روز قیامت:

«... ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ»

ترجمه: و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

سنّت الهی مبنی بر تعذیب منکرین ولایت علی (ع):

«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.‌«

ترجمه: هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.

ملعون شمردن کسی که علی (ع) را ولیّ، امام و افضل بر همه انسان‌ها نداند:

توضیح: ملعون یعنی دور شده از رحمت الهی و افضلیت نیز در همه چیز است، از جمله خلافت

«‌مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.»

ترجمه: هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید. دور دورباد از درگاه رحمت خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!

علی (ع) صاحب ولایتِ سرپرستی تام است:

«ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.»

ترجمه: سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

تصریح به خلافت و نیز امامت در خطبه غدیر:

توضیح: به ویژه برای آنان که فقط به دنبال کلمه «خلیفه» می‌گردند:

«‌مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی ...). »

ترجمه: هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.

دستور به گردن نهادن به امر و نهی علی (ع) که لازمه رشد و اتحاد است:

«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله قَدْ أَمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیّاً وَنَهَیْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُی لَدَیْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرشُدُوا، (وَصیرُوا إِلی مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.»

ترجمه: هان مردمان! همانا خداوند امر و نهی خود را به من فرموده و من نیز به دستور او دانش آن را نزد علی نهادم. پس فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیرویش نمایید و از آنچه بازتان دارد خودداری کنید تا راه یابید. به سوی هدف او حرکت کنید. راه هی گونه گون شما را از راه او بازندارد!

ج – پس در خطبه غدیر، نه تنها همه چیز به صورت مشروح و روشن بیان شده است، بلکه تمامی واژگان مانند: اخوت، وصایت، ولایت، امامت، خلافت و نیز افضلیت در تمامی شئون و ضرورت اطاعت و تبعیت تصریح شده است.

قطعاً بر هر مسلمانی به خدا و معاد و نیز نبوت و رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) و قرآن کریم ایمان آورده است، واجب است دست کم یک بار خطبه غدیر را کامل بخواند و بداند که آخرین نبی خدا (ص) چه راهی برای بعد از خود نشان داده است تا موحدین و مؤمنین از صراط مستقیم خارج نگردند.

———————————————————————————————————————————-

  • شما هم می توانید پرسش خود را اینجا مطرح نموده و در همین صفحه پاسخ خود را دریافت نمایید.
  • اگر برای یکی از سوالات پاسخ کامل تری دارید، آن را برای ما ارسال کنید تا پاسخ ها کامل تر شوند.