"يا بَني آدَمَ لا يفتَنِنَّکُم الشَيطانُ کَما اَخرَجَ اَبَويکُم مِنَ الجَنّة؛ اي فرزندان آدم شيطان فريبتان ندهد هم چنان که پدر و مادرتان را از بهشت خارج کرد." (اعراف :27)

مشکل از آنجا شروع شد که در ميان خيال و حقيقت گم شديم. آب و سراب را يکي ديديم. همانطور که آدم و حوا (علیهم السّلام) خيال جاودانگي را به واقعيت اشتباه گفتند و فريب ابليس را خوردند؛ گرفتار شدند و کسي نبود به آنها بگويد که چرا حقيقت و در کنار خدا بودن را، به سراب جاودانگي فروختيد. آري تا وهم و خيال از ذهن دور نشود، واقعيت را نخواهيم يافت. تا خيال هست اسارت هم هست، زنجير هم هست. "وَ قَد خابَ مَن دَسّاها (شمس :10) و آ ن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته نوميد و محروم گشته است

"يا ايها الاِنسانُ مَا غَرّکَ بِرَّبِکَ الکَريم؛ اي انسان چه چيزي تو را نسبت به پرودرگارت مغرور گردانيد. (انفظار:6)"

با خود بينديشيم: به راستي اگر جاي چنگيز بوديم و آن قدرت و امکانات را داشتيم غير از آن رفتار مي کرديم؟ آيا همه را بنده و فرمانبردار خود به حساب نمي آورديم؟ آيا هر قدمي، هر سخني، هر نگاهي، هر قهري و هر آشتيي که از ما سر مي زد، رد پايي از غرور و منيت در آن يافت نمي شد؟ پس کي بايد اين جهنم وجود ما پر گشته و اشباع شود؟ "اللّهُمَ اِنّي اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تشبَع؛ خدايا به تو پناه مي برم از نفس سيري ناپذير.

چه عبادت عجيبي، هم خود عبادت است و هم عبادات ديگر را در خود دارد. نماز دارد، آن هم چه نمازي؛ در اول وقت، به جماعت، با حضور قلب، به دور از ريا، با تضرع و خشوع،

روزه هم دارد و آن هم چه روزه اي، در بهترين ايام، در حالي که همه اعضاي وجود انسان روزه دار است. زبان، چشم و قلب، همه در روزه اند. دعا نيز دارد، آن هم چه دعايي، در خلوت، با وضو، در حال روزه، در بهترين اوقات شبانه روز و در بهترين زمان سال.

توبه آن هم چه توبه اي، همچون توبه نصوح، با بهترين حالت و در بهترين روز خدا.پس چه خوب است براي تقرب بيشتر به درگاه خداوند، اعتکاف را تجربه کنيم.